غضنٿر داشته تو صندق صدقه سنگ میداخته ازش می پرسن : چرا سنگ میدازی؟ میگه: کمک به فلسطین
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یارو سوار هواپیما بوده، میهماندار میگه: لطفا کمربندها رو ببندید. یارو میگه: مال من کش داره، باز هم ببندم؟
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
خروسه بالای دیوار بوده، یه دفعه از توی خیابون یه ماشین حمل مرغ زنده رد میشه، خروسه داد میزنه: بچه‌ها بیایین، سرویس دخترا اومد
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یه بابایی میخواسته بنده خدا رو اسگل کنه، مبلغ روی چک رو می‌نویسند: «خدا تومان»! فرداش میبینه بنده خدا داره گونی گونی از بانک پول میاره بیرون! تحقیق می‌کنن میبینه: رئیس بانک یه یارو بوده!
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
اگر سه شرط زیر انجام شود، بازی ورق آزاد می‌شود: شاه با یه چیز دیگه عوض بشه، بی‌بی با حجاب بشه، سربازها همه بچه مثبت بشن
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
از لره می‌پرسند: توی طایفه شما آدم مشهور هم هست؟ میگه:آره بابا، «لره و هاردی»، «سوفیا لره»، «الیزابت تای لور»، تازه یه شیمیدان لر یه چیزی کشف کرده که اسمشو گذاشته «کلر»!
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یک روز یه غضنٿر کدو تنبل می خره می فرستش کلاس تقویتی
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
به یه لره میگن صورتی چه رنگیه؟ میگه قرمز یواش
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
توانابودهرکه دانابود نیست دکتری که خطش خوانابود
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
به یه غضنٿر میگن با غم جمله بساز میگه الاغم
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
پیاز و سیر با هم دعوا می کنن، سیر به پیاز می گه: حیف که سیرم و الا می خوردمت
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
مردی می ره لامپ مهتابی بخره، داخل می شه ولی چون نمی دونست چی بگه، می گه: ببخشین حاج آقا، لطفا ? متر لامپ بدین !!!
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنٿر میره استخر شیرجه میزنه توی چهار متری، میاد بالا و میگه: عجب نفسی داشته کاشی کارش
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
قانون دوازده نیوتن: اگه با سرعت نور باسن بدی، میتونی یه دنیا رو نون بدی
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنٿر میره جوراب فروشی و میگه: آقا من یه جوراب میخوام. فروشنده میگه: مردونه؟ غضنٿر دستشو دراز میکنه و با فروشنده دست میده و میگه: مردونه
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یک روز غضنٿر در یخچال رو هی باز و بسته میکرده ازش میپرسن برای چی اینطور میکونی میگه معلوم نیست کدوم بی پدری تووایساده برق هی خاموش روشن میکنه
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یک آبشار بزرگ بوده مسابقه میزارن هرکی از بالای آبشار بپره پایین غضنٿر می پره خبرنگاران ازش می پرسن انگیزه شما از این پرش چی بود میگه من انگیزه منگیزه حالیم نیست اون پدر سوخته ای که منو از بالا پرد داد بگید بیا پایین
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنٿر میگوزیه متر می پره میگن چرا پریدی میگه تودنده بود
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یه روز یه غضنٿر نون بربری میخره . بعد میره می ایسته تو صف نون لواش وقتی نوبتش میشه یه 25 تومانی میده به نانوا میگه آقا نان من رو چرخ و فلک سوار کن !!!
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یک قوربآقه با یک طوطی ازدواج میکنه اسم بچشونو می زآرن قوطى
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یه روز یه غضنٿر میره دبی کنار ساحل یهو یه زن لوخت از اب مییادبیرون غضنٿر میگه جلل خالق همه چی دیده بودیم الا جنده ماهی
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
فردی روی درخت آلبالو می نشیند و شروع به خوردن چیزی میکند. فردی از او می پرسد:چه می خوری؟ او جواب میدهد:پسته فرد دوم میگوید:تو که در روی درخت آلبالو هستی. جواب میدهد:پسته ها در جیب من است